ما فرش بزرگی به جهان باز کشیدیم |
| صد گونه شراب از کف اقبال چشیدیم |
آن جای که ابرار نشستند نشستیم | وان راه که احرار گزیدند گزیدیم | |
گوش خود و گوش همه آراسته کردیم | از بس سخن خوب که گفتیم و شنیدیم | |
از روی سخا حاصل ده ملک بدادیم | با اسب شرف منزل نه چرخ بریدیم | |
ناگاه به زد مقرعهی مرگ زمانه | ما نای روان رو سوی عقبی بدمیدیم | |
دیدیم که در عهدهی صد گونه وبالیم | خود را به یکی جان ز همه باز خریدیم | |
پس جمله بدانید که در عالم پاداش | آنها که درین راه بدادیم بدیدیم | |
دادند مجازات به بندی که گشادیم | کردند مکافات به رنجی که کشیدیم | |
ما را همه مقصود به بخشایش حق بود | المنةالله که به مقصود رسیدیم | |
گر تو به دو گانهای ز ما پیشی | ما از تو به فضل و مردمی پیشیم | |
گر زر نبود ز خدمتت ما را | از سبلت تو به جو نیندیشیم | |
ای علایی ببین و نیک ببین | که زمانه ستمگریست عظیم | |
گه ز چوبی کند دمنده شنکج | گه ز گوسالهای خدای کریم | |
هر کرا فضل نیست نیم پشیز | به شتر وار ساو دارد و سیم | |
وانکه چون تیغ جان ربای از فضل | موی را چون قلم کند به دو نیم | |
به خدای ار خرانش بگذارند | بی دو دانگ سیه بر آخور تیم | |
اینهمه قصه و حکایت چیست | وینهمه عشوه و تغلب و بیم | |
به بهشت خدای نگذارند | بی زر و سیم طاعتی ز رحیم | |
شاعرانی که پیش ازین بودند | همه والا بدند و راد و حکیم | |
باز در روزگار دولت ما | همه مابون شدند و دون و لیم | |
به دو شعر رکیک ناموزون | که بخوانند ز گفتهای قدیم | |
کون فراخی حکیم و خواجه شود | چکند رنج بردن تعلیم | |
لاجرم حرمتی پدید آید | شاعران را به گرد هفت اقلیم | |
که به پنجاه مدحشان ممدوح | ندهد در دو سال نانی نیم | |
گفت حکیمی که مفرح بود | آب و می و لحن و خوش و بوستان | |
هست ولیکن نبود نزد عقل | هیچ مفرح چو رخ دوستان | |
چند گویی که زحمتت کردم | تا نگردی ز من گران گران | |
به سر تو که دوستر دارم | زحمت تو ز رحمت دگران | |
منم آن مفلسی که کیسهی من | ندهد شادیی به طراران | |
سیم در دست من نگیرد جای | چون خرد در دماغ می خواران | |
مستی از صحبتم بپرهیزد | همچو خواب از دو چشم بیماران | |
من چنین آزمند نومیدم | از تو ای قبلهی نکوکاران | |
کافتاب امید را به فلکی | خشکسال نیاز را به باران | |
ای به عین حقیقت اندر عین | باز کرده ز بهر دیدن عین | |
پیش عین تو عین دوست عیان | تو رسیده به عین و گویی این | |
چون تو آید ز عین تو همه تو | ایستاده چو سد ذوالقرنین | |
تا تو گویی تو آن نه تو تو تویی | آن تو از تو دروغ باشد و مین | |
کی مسلم بود ترا توحید | چون که اثبات می کنی اثنین | |
بیش تو زان میان به باطل و حق | چند گویی تفاوت ما بین | |
در یکی حال مستحیل بود | اجتماع وجود مختلفین | |
اول از پیش خویش نه قدمی | تا جدا گردد اصل مال از دین | |
نظر از غیر منقطع کن زانک | شاهد غیر در دل آور عین | |
چند گویی ز حال غیر که قال | قال بیحال عار باشد و شین | |
چون سنایی ز خود نه منقطعی | که حکایت کنی ز حال حسین | |
چنگری ای پارسا در عاشق مسکین به کین | تا ز بد فعلی چه داری بر مسلمانان یقین | |
من گنه کارم تو طاعت کن چه جویی جرم من | زان که من گویم بتر از من نیاید بر زمین | |
باز خواهد دست شاه و شیر جوید بیشه را | بوم را ویرانه سازد همچو سگ را پارگین | |
آنکه نشنیدست عدل عمر عبدالعزیز | لاجرم حجاج را خواند امیرالمومنین | |
مصطفا را یار بوبکرست اندر غار و بس | بولهب را باز بوجهلست یار و همنشین | |
«الخبیثات» و «خبیثین» گفت ایزد در نبی | تا بپرهیزند اهل «طیبات» و «طیبین» | |
عاجز آمد از مشیت زلت و عصیان تو | دفترت در دوده میمالد کرامالکاتبین | |
کس ز صوف و فوطه بیطاعت نیابد پایگاه | کی بجایی میرسد مردم ز ریش و پوستین | |
گوی برد از جمله مردم فوطه باف و نیل گر | عالمی را موی تابی گرددت زیر نگین | |
روی بنماید عروس دین ترا گر هیچ تو | با قناعت چون سنایی غزنوی گردی قرین | |
ای به دعوی بر شده بر آسمان هفتمین | وز ره معنی بمانده تا به حلق اندر زمین | |
آنکه را همت ز اجزای زمین بر نگذرد | چون سخن گوید ز کل آسمان هفتمین | |
چند از این دعوی درویشی و لاف عاشقی | ناچشیده شربت آن نازموده درد این | |
با هوای جسم رفتن در ره روحانیان | در لباس دیو جستن رتبت روحالامین | |
سر قلاشی ندانی راه قلاشان مرو | دیدهی بینا نداری راه درویشان مبین | |
کم سگال ار نیستی عاشق کزان در آز تن | مانده معنی را بجای و کرده صورت را گزین | |
ای برادر قصد ضحاک جفا پیشه مکن | تا نبینی خویشتن همبر به پور آبتین | |
جنت باقی کجا یابی و راه بیهوان | تا تو باشی در هوای جوی شیر و انگبین | |
باز ماندن بهتر آمد در سعیر سفلی آنک | جنت اعلا نخواهد جز برای حور عین | |
تا نگردی فانی از اوصاف این فانی صفت | بی نیازی را نبینی در بهشت راستین | |
پایت اندر طین دل بر نار باشد تا ترا | دیو نخوت گفت خواهد نار به باشد ز طین | |
در طریق دین قدم پیوسته بوذر وار زن | ور زنی لافی ز شرع احمد مختار زن | |
اندر ایمان همچو شهباز خشین مردانه باش | بر عدوی دین همیشه تیغ حیدروار زن | |
گرد گلزار فنا تا چند گردی زابلهی | در سرای باقی آی و خیمه در گلزار زن | |
لشکر کفرست و حرص و شهوت اندر تن ترا | ناگهان امشب یکی بر لشکر کفار زن | |
حلقهی درگاه ربانی سحرگاهان بگیر |
آتشی از نور دل در عالم غدار زن | |
عالم فانی چو طراریست دایم سخره گیر | گر تو مردی یک لگد بر فرق این طرار زن | |
بلبلی دایم همه گفتار داری گرد گل | باز شو یک چند لختی دست در کردار زن | |
جز برای دین نفس هرگز مزن تا زندهای | چون سنایی پای همت بر سر سیار زن | |
ای به خواب غفلت اندر هان و هان بیدار شو | در ره معنی قدم مردانه و هشیار زن | |
پای بلقاسم ز پای بلحکم بشناس نیک | نیستی ایوب فرمان از دم کرمان مکن | |
تیغ شرع از تارک بدخواه دین داری دریغ | شرط مردان این نباشد ای برادر آن مکن | |
عزم داری تا که خود بزغاله را بریان کنی | پس چو ابراهیم رو فرزند را قربان مکن | |
این ترا معلوم گردد لیکن اکنون وقت نیست | کیست هر کو گر تواند گفت این کن آن مکن | |
هر کجا مردی بد اکنون همچو تو تردامنند | چند گویی مرد هستم یاد نامردان مکن | |
اهل را در کوی معنی همچو مردان دستگیر | یار نااهلان مباش و یاد نا اهلان مکن | |
ناقد نقدی ولیکن نقد را آماده کن | کم بضاعت تاجری تو قصد در عمان مکن | |
خواجه را این آیت اندر سمع کمتر میشود | بشنو این آیت که کل من علیها فان مکن | |
زهرهی مردان نداری خدمت سلطان مکن | پنجهی شیران نداری عزم این میدان مکن | |
فرش شاهان گر ندیدی گستریده شاهوار | خویشتن چنبر مساز و نقش شادروان مکن | |
خانه را گر کدخدایی میندانی کرد هیچ | پادشاهی زمین و ملکت یزدان مکن | |
در خراباتی ندانی رطل مالامال خورد | چهرهی زرد ار نداری دعوی ایمان مکن | |
صدق بوذر چون نداری چون سنایی بینیاز | صحبت سلمان مجوی و دعوی ماهان مکن | |
ای برادر خویش را زین جمع خودبینان مکن | کار دشوارست تو بر خویشتن آسان مکن | |
صحبت هر ناکسی مگزین و رنج دل مبین | روی بر ایشان مدار و پشت بر ایشان مکن | |
عقل سلطانست و فرمانش روان بر جان و دل | رو چو مردان روز و شب جز خدمت سلطان مکن | |
مرد باش و گرم رو در راه مردان روز و شب | تیغ گیر و زخم زن دین از زبان ویران مکن | |
گر زلیخا نیستی در آسیای مهر آس | بیهده چندین حدیث یوسف کنعان مکن | |
چند بر موسی حدیث طور و اخبار کلیم | بدعت فرعون مدار و طاعت سلمان مکن | |
هفت چرخ و چار طبع و پنج حس محرم نیند | روی جز در حق مدار و حکم جز قرآن مکن | |
دعوی دین میکنی با نفس دمسازی مکن | سینهی گنجشک جویی دعوی بازی مکن | |
مکر مرد مرغزی از غول نشناسی برو | همنشین طراریان گر بز رازی مکن | |
ای ز کشی ناپذیرفته سیه رویان کفر | با نکورویان دین پاک طنازی مکن | |
ور همی خواهی کنی بازی تو با حوران خلد | پس درین بازار دنیا بوزنه بازی مکن | |
دست دف زن گرز رستم کی تواند کار بست | از رکوی مشغله دعوی بزازی مکن | |
بادیه نارفته و نادیده روی کافران | خویشتن را نام گه حاجی و گه غازی مکن | |
ای سنایی چون غلام رنگ و بویند این همه | برگذر زین گفتگوی و بیش غمازی مکن | |
یک روز بپرسید منوچهر ز سالار | کاندر همه عالم چه به ای سام نریمان | |
او داد جوابش که در این عالم فانی | گفتار حکیمان به و کردار ندیمان | |
روزگاریست که کان گهرند | اندرین وقت همه بیسنگان | |
بیبنان گشته همه بیداران | بیسران مانده همه سرهنگان | |
همه خردان بزرگاندیشان | همه پستان دراز آهنگان | |
همه بیدستان در وقت دهش | باز گاه ستدن با چنگان | |
از چنین مردم نیکو سیرت | گوی بردند همه با رنگان | |
آنکه یک ماجره دارد در شیر | بیم از آن نیست به خانه لنگان | |
کودکان با خر و با اسب شدند | ما پیاده همه لنگان لنگان | |
فاخره دارد شیرینی و بس | تیز بر سبلت سبز آرنگان | |
هر کرا نیست سر موزه فراخ | چون من و تو بود از دلتنگان | |
هر که با شرم و حفاظست کنون | هست در خدمتشان چون گنگان | |
از سر همت و پاک اصلی خویش | ننگ میدارم از این بیننگان | |
در خشو گادن اگر اقبالست | در ره و مذهب با فرهنگان | |
کار بس یوسف در گر دارد | تیز در ریش سحاق سنگان | |
خواهد که شاعران جهان بی صله همی | باشند پیش خوانش دایم مدیح خوان | |
الحق بزرگوار خردمند مهتریست | کورا کسی مدیح برد خاصه رایگان | |
مدحش چرا کنم که بیالایدم خرد | هجوش چرا کنم که بفرسایدم زبان | |
باشد دروغ مدح در آن خر فراخ کون | باشد دریغ هجو از آن خام قلتبان | |
چو شعر حکیمانه گفتم ترا | تو جود کریمانه با من بکن | |
ازیرا که بر ما پس مرگ ما | نماند همی جز سخا و سخن | |
هر که چون کاغذ و قلم باشد | دو زبان و دو روی گاه سخن | |
همچو کاغذ سیاه کن رویش | چون قلم گردنش به تیغ بزن |
معمولاً یکی دو هفته پیش از امتحان، دانشجویان، کلاس و کار را تعطیل می کنند تا به مطالعه بیشتر جزوه ها، یادداشت ها و کتاب هایی بپردازند که در طول چند ماه روی هم انباشته اند. این رسمی است که در همه جا وجود دارد و در روزهای امتحان و یک هفته پیش از آن (که مجموعاً نزدیک به یک ماه طول می کشد) تسهیلاتی مانند بیشتر باز نمودن کتابخانه ها، سالن های مطالعه و پارک ها، برای امتحان دهندگان فراهم می گردد و حتی دید و بازدیدها و روال زندگی روزمره خانواده ها نیز تحت الشعاع «روزهای امتحان» قرار می گیرد.
با رواج روش «واحدی» و تقسیم سال تحصیلی به دو نیمه سال (دو ترم)، ناگزیر دوره یک ماهه امتحانات، برای هر ترم به وجود آمد و برای هماهنگی با تقویم دانشگاهی (یعنی هفته جلسه کلاس)، طبق برنامه باید تا روز پیش از امتحان، کلاس ها باز باشد.
این فشردگی درس ها و کلاس ها و عوامل دیگر، کم کم مطالعه و درس خواندن در طول ترم را از بین برد؛ مثل این که باید کلاس ها تعطیل شود تا دانشجویان جزوه و کتاب را باز کنند.
به ندرت اتفاق می افتد که دانشجو شب که به خانه می رود، درس همان روز را مطالعه و خلاصه یادداشت هایش را تنظیم کند؛ مگر تعداد کمی از دانشجویان.
سالن مطالعه و کتابخانه دانشکده ها فقط در روزهای امتحان و یکی دو هفته پیش از آن، مراجعه کننده دارد. زمانی که دانشجو برای یاد گرفتن یک درس صرف می کند، گاهی بیش از یک شب نیست و اگر برنامه امتحانات طوری تنظیم شود که بین درس ها دو یا سه روز فاصله باشد، در این صورت برای یادگرفتن هم دو یا سه روز فرصت خواهد بود. تجربه نشان داده که سطح نمرات ورقه هایی که امتحانش با فاصله انجام گرفته، به مراتب بیشتر از سطح نمره ورقه هایی است که امتحانش در روزهای پیاپی انجام می گیرد و به عبارت دیگر، نوسان نمره ها بستگی به فرصت های «شب امتحان» دارد؛ نه به مقدار مطالعه در طول ترم تحصیلی.
دوپینگ شب امتحان:
اخیرا” مصرف داروهای روان گردان نظیر ریتالین و ترامادول در بین دانشجویان به خصوص در ایام امتحانات افزایش زیادی پیدا کرده است.البته یکی دو سال پیش دانشجوها از چند فنجان قهوه یا چای غلیظ برای بیدار نگه داشتن خودشان استفاده می کردند ولی متاسفانه عدم آگاهی به مضرات استفاده مداوم از این مواد و از طرفی دسترسی آسان،مصرف این مواد را بالا برده است.
آثار مصرف ریتالین:
از آنجا که ریتالین دارویی است که توسط پزشکان تجویز می شود, مصرف کنندگان تصور می کنند این قرص ها بی خطرند و آن " بد نامی " مواد مخدر را ندارند. در حالی که عوارض مصرف خودسرانه این قرص ها می تواند در حد مواد دیگر نظیر کوکایین و آمفتامین باشد. پزشکان و روانپزشکان با صراحت اعلام میکنند ترک کردن داروهای محرک آمفتامینی نظیر ریتالین و اکستازی، بسیار سختتر و پیچیدهتر از کراک، هرویین و سایر مواد مخدر است. استفاده محدود و کنترل شده ریتالین باعث عادت کردن بدن مصرف کننده به دوزهای پایین و در نتیجه ایجاد علاقه فرد به استفاده از دوزهای بالاتر و حتی مصرف داروهای سنگینتر و خطرناکتر میشود.
شایع ترین عوارض مصرف خود سرانه قرص های ریتالین عبارتند از:• عصبی شدن و بی خوابی
• حالت تهوع و استفراغ
• احساس سرگیجه و سردرد
• تغییرات ضربان قلب و فشار خون (که معمولا به صورت افزایش است ولی در مواردی نیز به شکل کاهش دیده می شود)
• خارش و جوش های پوست
• دردهای شکمی, کاهش وزن و مشکلات معده
• مصرف دایمی و اعتیاد(وابستگی)
• بروز حالت های روان پریشی (جنون) و علایم وابستگی به ریتالین
• بروز افسردگی پس از قطع مصرف
عوارض مصرف مقادیر زیاد ریتالین:• از دست دادن اشتها و سوء تغذیه
• لرزش و پرش عضلات
• تب,تشنج و سردرد
• نامنظم شدن ضربان قلب و تنفس که در مواردی می تواند به شکل خطرناکی ادامه پیدا کند
• تکرار حرکات و اعمال بی هدف
• بروز حالت های پارانویید(سوء ظن), توهم و هذیان
• احساس حرکت و جنبش حشرات در زیر پوست
• مرگ
ترامادول : دارویی ضد درد که امروزه بی رویه مصرف می شود:
داروی ترامادول جز داروهای OTC( بدون نیاز به نسخه ) ایران نیست با این حال به دلیل خاصیت نشاط آوری این دارو , آمار مصرف آن در بین جوانان ایرانی رو به افزایش است .
بدلیل افزایش مصرف این دارو در ایران , ذکر نکاتی علمی برای روشن نمودن عوارض مصرف آن ضروری است:
استرسهای شب امتحان:خودش را در اتاقش حبس میکند و مشغول درس خواندن میشود. به کوچکترین مزاحمت اعتراض میکند با صدای بلند درس میخواند، در اتاق راه میرود یا دراز میکشد. بهدرخواستهای اطرافیان توجه نمیکند یا در مقابل خواستهها با اعتراض میگوید که درس دارد. کم غذا میشود. اینها نشانههای درسخوان بودن نیست، بلکه همگی نشانههای اضطراب پیش از امتحان است.
همه ما پیش از امتحان، درجاتی از نگرانی یا تنش را تجربه میکنیم. میزان کم این اضطراب و نگرانی میتواند ما را بر انگیزاند و به ما کمک کند. ولی نگرانی بیش از حد میتواند مشکل ایجاد کند مخصوصا اگر در جریان آماده سازی و انجام امتحانها مزاحمت ایجاد کند.اما برای مقابله با اضطراب در این مواقع هم راهکارهایی وجود دارد. اولین قدم این است که مشخص کنیم اضطراب براثر عدم آمادگی است یا بر عکس کاملا آماده هستید. اگر آمادگی کافی ندارید، حق با شماست باید مضطرب باشید، اما اگر با وجود آمادگی هنوز وحشت زده یا حساس هستید، واکنش شما منطقی نیست.
با تغییردادن دیدگاهها درباره امتحان، میتوان از مطالعه کردن لذت برد و کارایی را نیز بالا برد. برای این موضوع باید سعی شود تا زیاد از حد به نمره اهمیت داده نشود. نمره نه بازتابی از ارزش فردی است، اما میتواند موفقیت در آینده را پیشبینی یا تضمین کند. برای تغییر دیدگاه باید این باور به وجود آید که امتحان تنها یک امتحان است و چیزهای دیگر هم در زندگی وجود دارد.
چند نکته برای کاهش اضطراب:
1) شب قبل از امتحان اندازه کافی استراحت کنید. وقتی بسیار خستهاید کار آمدی خود را از دست میدهید.
2)وقتی احساس میکنید به قدر کافی برای امتحان آمادهاید، دست به فعالیتی آرامش بخش بزنید.
3) صبح روز امتحان غذای ساده صرف کنید.
4) قبل از شروع امتحان از همدیگر سوال نکنید.
5) سعی کنید زود در محل امتحان حاضر شوید، این عمل به آرامش شما کمک میکند.
6) از نوشیدن قهوه یا چای غلیظ پرهیز کنید. حتی کسانی که قهوه را خوب تحمل میکنند؛ اگر روز امتحان در مصرف آن زیادهروی کنند ممکن است احساس سبکی سر، دلهره و دلشوره کنند.
7) اگر انتظار شروع امتحان موجب اضطراب شما میشود با خواندن مجله یا روزنامهای توجه خود را از امتحان منحرف کنید.
8) ابتدا به سوالات آسانتر پاسخ دهید و سپس سوالات دیگر را بخوانید و پاسخ دهید.
9) اگر در حین مطالعه حواستان پرت میشود و اضطراب دارید، چند دقیقه به خود استراحت دهید.
امید است که شما دانشجویان عزیز با موفیت امتحانات ترمتان را به پایان برسانید .
موفقیت شما آرزوی قلبی ماست
عوارض جانبی
- ترامادول ممکن است نشانه های شبیه مورفین ( سرگیجه , خواب آلودگی , یبوست , تعریق , خارش ) ایجاد می کند اما احتمال بروز دپریسیون تنفسی نسبت به مورفین کمتر می باشد و در صورت تزریق احتمال دپرسیون تنفسی بالا می رود ).
- بروز واکنشهای حساسیتی از قبیل : ضعف تنفسی , انسداد ریوی , تورم لب ها , تورم زبان وصورت و کهیر
- مصرف بیش از حد این دارو عوارضی از قبیل : تنگی نفس , ضعف تنفسی , تنفس سطحی ,افزایش ضربان قلب و تشنج
- حملات ناگهانی ( حملات شبیه صرع و تشنج ) از عوارض نادر این دارو می باشد که در اثر مصرف زیاد این دارو یا مصرف دارو در بیماران صرعی یا بیمارانی که دچار آسیب مغزی شده اند با بیمارانی که مشکلات کبدی کلیوی ( دفع دارو دچار اختلال گشته و افزایش مقدار دارو در خون ) و یا معتادان به الکل ایجاد می گردد .
از آنجایی که فاصله بین شام تاصبحانه بین ۱۰ تا ۱۲ ساعت متغیر است، بنابراین صبحانه برای کودکان مخصوصاً دانش آموزان بسیار مهم است. طفره رفتن از خوردن صبحانه، مخصوصاً به دلیل اضطراب ناشی از امتحان، یکی از مشکلات والدین است اما با تهیه صبحانه ای اشتها برانگیز موفق خواهید شد.
مواد غذایی که می توانید با آنها صبحانه ای کامل و اشتها آور فراهم کنید، شامل:
نان روغنی: یکی از نان های خوشمزه و انرژی زا است. خوردن مقدار کمی از آن، حداقل تا ۴۰ دقیقه، انرژی مورد نیاز بدن را کاملاً تامین می کند. بنابراین چند تکه نان روغنی به همراه پنیر و گردو، صبحانه ای مقوی و مفید است.
-یک لیوان شیر( بهتر است گرم باشد، که البته معمولاً بچه ها آن را دوست ندارند!) به همراه دو قاشق عسل یا چند حلقه موز.
سیب و جوانه گندم :به تنهایی صبحانه کاملی هستندولی برای جلوگیری از ایجاد حالت تهوع، بهتر است چند تکه نان و پنیر و گردو نیز مصرف شود.
-یک کاسه عدسی( لوبیا توصیه نمی شود) به همراه کمی کره در آن، صبحانه مفیدی است.
-سرشیر یا خامه یا عسل به همراه کمی چای یا یک لیوان شیر.
نان و پنیر به همراه خیار یاگجه فرنگی و یک استکان چای شیرین، صبحانه ای مفید و انرژی زاست.
تخم مرغ، منبع کاملی از پروتئین و سایر مواد مورد نیاز بدن است و به هر شکل که مصرف شود( آب پز، نیمرو، ) مفید است و تا مدتی طولانی کودکان را سیر نگه می دارد.
توجه:از خوردن غذاهای پرحجم به عنوان صبحانه، مثل قورمه سبزی یا قیمه باقیمانده از شب قبل، و… بپرهیزید. این غذاها، حجم معده را افزایش داده و احساس سنگینی و خواب آلودگی ایجاد می کنند و در روزهای امتحان اصلا توصیه نمی شوند.
به طور کلی صبحانه ای مفید و مغذی است که در عین کم حجم بودن، غنی بوده و حداقل ۲ تا ۳ ساعت کودک را سیر نگه دارد و مهم تر این که انرژی موردنیاز او را تأمین کند.
خوردن صبحانه را فراموش نکنید. معده خالی اجازه تفکر در جلسه امتحان را از انسان می گیرد.
دختری از کوچه باغی میگذشت
یک پسر در راه ناگه سبز گشت
در پی اش افتاد و گفتا او سلام
بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام
دختر اما ناگهان و بی درنگ
سوی او برگشت مانند پلنگ
گفت با او بچه پروی خفن
می دهی زحمت به بانوی چو من؟
من که نامم هست آزیتای صدر
من که زیبایم مثال ماه بدر
من که در نبش خیابان بهار
مبکنم در شرکت رایانه کار
دحتری چون من که خیلی خانمه
بیست و شش ساله _مجرد_دیپلمه
دختری که خانه اش در شهرک است
کوی پنجم_نبش کوچه_نمره شصت
در چه مورد با تو گردد هم کلام
با تو من حرفی ندارم والسلام
اگه یه روز دیدی همه جا سفید شده ,
احساس خفگی می کنی ,
صدایی نمی شنوی
نگران نشو , زنده ای
فقط سرت توی توالت فرنگی گیر کرده
اگر کردی مرا روزی فراموش
سرت را می کنم در دیگ آبگوشت
همه شب فکرم این است و همه شب سخنم !
گر روم دیر به منزل ، چه بگویم به زنم !!!
شب به یاد تو از خواب بیدار می شم، به در و دیوار می خورم، و با هزار دردسر به تو می رسم.
ای توالت
توی دنیا عاشقا چه بی کسن/ عاشقا عاقبتش خار و خسن/ اینارو گفتم برات تا بدونی/ عاشقی خیلی خطرناکه حسن!!!