وبلاگی برای باهم بودن

مقالات علمی فرهنگی هنری

وبلاگی برای باهم بودن

مقالات علمی فرهنگی هنری

تنهایی وروز دیدار

کاش میشد هیچ کس تنها نبود
کاش میشد دیدنت رویا نبود

گفته بودی با تو می مانم ولی

رفتی و گفتی که اینجا جا نبود

سالیان سال تنها مانده ام

شاید این رفتن سزای من نبود

من دعا کردم برای بازگشت

دست های تو ولی بالا نبود

باز هم گفتی که فردا میرسی

کاش روز دیدنت فردا نبود

تراکتور یا تیراختور؟

آذربایجان دیاریمیز 

تورک دیلی افتخاریمیز 

ستارخان دیر سرداریمیز 

تیراختوراعتباریمیز

 

 

tiraxtor-1.jpg

 

 

این روزها کلمه جدیدی به دائره لغات فارسی افزوده شده است: "تیراختور". این نامی است که ترکها به جای نام رسمی و فارسی تیم فوتبال "تراکتورسازی" تبریز بکار می برند. ظهور این کلمه جدید باعث شگفتی و حتی ناخشنودی برخی از همکشوریهای فارس گردیده است. آنها اعتراض می کنند که فرم "تراکتور" صحیح است و نباید نام این تیم را "تیراختور" (و یا "تیره ختور") گذاشت، زیرا در زبان فارسی –تنها زبان رسمی کشور در حال حاضر- کلمه ای به نام "تیراختور" وجود ندارد. اما ترکها همچنان و با اصرار کلمه "تیراختور" را بکار می برند. حتی سازمان تربیت بدنی آزربایجان نیز در پلاکاردهای خود، فرم ترکی "تیراختور" را به جای فرم فارسی "تراکتور" بکار برده است. دلیل این اصرار چیست؟ به مساله از زوایای گوناگون زبانشناختی، هویتی، سمبلهای سیاسی و استانداردادیزاسیون نگارش نامهای ترکی می توان نگاه کرد.

 

١- از جنبه زبانشناختی: در زبان ترکی به عنوان یک زبان زنده، کلمات خارجی و نامهای خاص، می بایست بر اساس املاء، قواعد و فونئتیک زبان ترکی نگاشته و تلفظ شوند. چنانچه به عنوان نمونه نامهای خاص "آدم"، "خضر" و "محمود" در زبان ترکی به شکل آدم Adam، خیدیرXıdır  و ماحمیدMahmıd  نوشته و تلفظ میشوند. کلمه "تراکتور" اروپائی نیز - به سبب تبدیل "کĶ " درشت آن به "خX " و با اضافه کردن حروف "یI " و "وO " (در برخی لهجه ها حروف "ؤÖ " و "ی İ") طبق قانون هماهنگی اصوات - در زبان ترکی به شکل تیراختور-Tıraxtor (و یا تیره ختور-Tirәxtör) تلفظ می شود:

 

الف-تبدیل "ک" به "خ": در زبان فارسی دو نوع "ک" نرم و درشت وجود دارد. به عنوان مثال در کلمه "کارکرد" فارسی، "ک" در بخش "کار" درشت و "ک" در بخش "کرد" نرم است. اما "ک" در زبان ترکی آزربایجانی معاصر، علی القاعده "ک" نرم است. (در الفبای لاتین ترکی آزربایجان جنوبی و ایران، "ک" نرم به شکل "K" و "ک" درشت به شکل "Ķ" نشان داده می شود). البته در این زبان نیز حرف "ک" درشت موجود است، اما تعداد کلمات ترکی اصیل با "ک" درشت از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمی کند. از طرف دیگر در قرون اخیر کلمات بسیاری از زبانهای اروپائی به زبان ترکی وارد شده اند که دارای "ک" درشت می باشند. در گذشته همه کلمات بیگانه به هنگام ورود به دائره لغات زبان ترکی، بومی می شدند. یکی از لوازم بومی شدن لغات بیگانه در زبان ترکی این است که آن دسته از صائتها و صامتهای کلمات وارده که در زبان ترکی وجود ندارند به صائت‌ها و صامتهای معادل و متعارف موجود در زبان ترکی تبدیل شوند. در گذشته "ک" درشت موجود در کلمات بیگانه وارداتی نیز مشمول این قاعده شده و در راستای بومی سازی و طبق فونئتیک زبان ترکی، در زبان ادبی و معیار به شکل "ق"، "ک نرم"، "خ" و یا "ه" تلفظ و نوشته میشد، مانند تبدیل نامهای "کبریĶobra " به "کوبراKübra " و "کاظمĶâzem " به "کاظیمKazım ". اما در قرن بیستم "ک" درشت در بسیاری از کلمات وارده از زبانهای اروپائی، در زبان ادبی و معیار ترکی، به همان شکل اولیه خود حفظ شده و بکار می رود، مانند کلمات کپیĶopi ، کورس،ĶursکلوبĶulub ، کارتĶart ، کاناداĶanada ، کوماندو Ķomando. وجود "ک" درشت در این قبیل کلمات، علامت و نشانه ی ترکی نبودن، بیگانگی و بومی نشدن آنهاست. با اینهمه به ویژه در زبان محاوره ای و مردمی هنوز تمایل عمومی، تبدیل اینگونه "ک"های خارجی به یکی از حروف "ق" (قونداراQundara  به جای کوندورا)، "خ" (دوختورDoxtur  به جای دکتر) و "ه" (دؤهتورDöhtür  به جای دکتر) است. بر این اساس، تبدیل "ک" درشت کلمه اروپائی تراکتور به "خ" در کلمه "تیراختور"، در نتیجه بومی سازی این کلمه است.  

 

ب-تغییر مصوتها: تغییر صامتهای کلمه "تراکتور" و تبدیل آن به "تیراختور" ویا "تیر ه ختور" در اثر اعمال قانون هماهنگی اصوات در زبان ترکی است. زبان ترکی دارای ٩ حرف صدادار است و ترتیب قرار گرفتن این حروف صدادار ٩ گانه یا مصوتها، از قانون آهنگ و یا هم آهنگی اصوات پیروی میکند. قانون هم آهنگی اصوات قانونی محکم است و میتوان از آن برای تشخیص درستی یا نادرستی تلفظ بسیاری از کلمات و خودی بودن یا خودی نبودن آنها بهره جست. طبق این قانون، حروف صدادار بم-کلفت و یا خشن (u،o،ı،a) و حروف صدادار تیز-نازک و یا ظریف (ü،ö،i،e،ә) همزمان در یک کلمه واحد نمی توانند بکار برده شوند. در یک کلمه خاص، اولین حرف صدادار تعیین می کند که بقیه حروف صدادار آن کلمه متعلق به کدام یک از گروههای خشن و یا ظریف خواهند بود. کلمه تراکتور اروپائی نیز بر همین مبناء،در لهجه هائی که اولین حرف صدادار این کلمه "ı" تلفظ می گردد به شکل تیراختورTıraxtor " و در لهجه هائی که اولین حرف صدادار این کلمه "i" تلفظ می گردد به شکل تیره ختور-Tirәxtör نوشته و تلفظ می شود.

 

ج- ثبت نامهای خاص در زبان فارسی: کلمه تیراختور، به عنوان نام یک تیم فوتبال، نامی خاص است. نامهای خاص معمولا در زبانهای دیگر به همان شکلی که در زبان مبداء رایج است بکار می روند. به عنوان مثال در زبان فارسی نام تیم فوتبال (Real) مادرید، به شکل "رئال" مادرید، یعنی مطابق با زبان اصلی اسپانیائی تلفظ و نوشته می شود. حال آنکه معادل کلمه "رئال" اسپانیائی در زبان فارسی، "ریال" است که در نام واحدهای پولی ایران نیز دیده می شود. اما در زبان فارسی کسی این تیم را به نام "ریال" مادرید ذکر نمی کند، بلکه از آن با نام اصلی خود و به شکل "رئال" مادرید یاد می کند. اکنون سوال این است اگر زبان فارسی می تواند تلفظ اصلی نام تیم اسپانیائی "رئال" مادرید را -علی رغم آنکه فرم رایج این کلمه در زبان فارسی "ریال" است- حفظ کند، چرا نتواند نام تیم آزربایجانی "تیراختور"سازی تبریز را به تلفظ اصلی قبول نماید؟

 

٢- سمبلهای سیاسی: اصرار ترکها در بکار بردن تلفظ ترکی "تیراختور" به جای فرم فارسی "تراکتور"، علاوه بر دلائل زبانشناختی، دلائل دیگری نیز دارد. 

   اصرار ترکها در ایران و آزربایجان جنوبی بر کاربرد فرم ترکی "تیراختور-Tıraxtor " به جای کاربرد فرم فارسی "تراکتور"، حاوی پیامها و دارای کارکردهای سمبولیک مهمی است. ترکها با کاربرد "تیراختور-Tıraxtor "، از یک سو دولت ایران و ملت همسایه فارس را مجبور به شناختن زبان، الفباء و رسم الخط، املاء و هویت مستقل و متشخص ترکی خود می کنند، یعنی چیزهائی که تاکنون از قبول وجود آنها مصرانه سرباز زده اند و از سوی دیگر، کلمه "تیراختور-Tıraxtor " را به عنوان ابزار و سمبولی برای مقاومت منفی بر علیه سیاستهای انکار و امحاء دولت ایران بکار می برند. ترکها با کاربرد فرم تیراختور، به زبان بی زبانی به همکشوریهای فارس می گویند: "در همه چیزمان دخالت می کنید، اختیارمان را از ما سلب کرده اید، تاریخمان را تحریف می کنید، اسامی ترکی را تغییر می دهید، همه چیز را فارسی می خواهید. لااقل اجازه دهید اسم تیم محبوب فوتبالمان را به زبان خودمان صدا کنیم". آری، "تیراختور" اکنون عنصری در حرکت ملی دمکراتیک ترک-آزربایجان است. کاربرد الفبای ویژه ترکی و رسم الخط فونئتیک ترکی، به همراه اصرار بر استفاده همزمان از الفبای لاتین ترکی، از جنبه انعکاس ماهیت ترک مرکزی و هویت ضد استعماری، علمی و مدرنیست حاکم بر حرکت ملی دمکراتیک ترک - آزربایجان نیز شایان توجه است.

 

٣-از جنبه هویتی: کلمه تراکتور کلمه ای فارسی نیست. همانگونه که فارسها مجازند این کلمه اروپائی الاصل را طبق قواعد زبان فارسی تلفظ و ثبت کنند، ترکها نیز مجازند که این کلمه را طبق قواعد زبان ترکی تلفظ و ثبت نمایند. این انتظار که ترکها نام تیم ملی خود را نه با تلفظ ترکی، بلکه با تلفظ فارسی آن ذکر کنند غیر منطقی است. هیچ ملتی، نام خاص تیم ملی خود را به زبان ملت دیگری- آنهم زبان ملتی که نخبگان و سیاسیونش یک صد سال تمام قصد محو و نابودی آن را داشته اند و عینا با نامی که آنها برای وصول به این مقصد از آن استفاده می کنند نمی نامد. اصرار ترکها به تلفظ "تیراختور"، عکس العملی در مقابل پان ایرانیستها، آریائیست ها و همچنین ارزش دادن به زبان ملی و مادریشان در برابر کسانی است که با فرهنگ آذربایجان و هویت ملی ترکها خصومت دارند. ترکها با نوشتن نامهای خاص خود مانند "تیراختور" بر اساس فونئتیک زبان ترکی و با حروف ترکی، بر هویت ترکی ترکان ساکن در ایران و آذربایجان تاکید و با اجتناب از نگارش این نامها به فرم رایج در زبان فارسی و با حروف خاص فارسی ("ک" درشت، "ذ" معجم، ...)، هویت فارسی آنها را نفی می کنند.

پدیده "تیراختور" باعث ایجاد نوعی همبستگی و خودآگاهی ملی در میان ترکان ساکن در آذربایجان و دیگر نقاط ایران نیز می گردد. چنانچه دیگر تیراختور تنها متعلق به تبریز نیست، متعلق به ترکان ساکن در آزربایجان از کرج و زنجان و همدان و بیجار و اردبیل تا اورمیه و ساوه و آستارا و قزوین و قم نیز نیست، بلکه متعلق به تمام خلق ترک پراکنده در سرتاسر ایران است. شاهد این ادعا، ترکان فریدنی اصفهان و قشقائی شیراز بودند که در بازی با سپاهان به طرفداری از تیراختور آمده بودند. بر عکس، کاربرد فرم فارسی "تراکتور" به جای فرم ترکی "تیراختور-Tıraxtor " از طرف ترکها، می تواند به شکل بی اعتنائی به فونئتیک زبان ترکی، بی هویتی، ناخودآگاهی ملی و بی احترامی به خود تفسیر شود.

 

٤-استانداردیزاسیون نگارش نامهای ترکی: ترجیح و کاربرد شکل "تیراختور-Tıraxtor " از طرف ترکها برای نامیدن تیم ملی خود، نمونه ای از روندی است که در میان ترکان ساکن در آزربایجان جنوبی و دیگر نقاط ایران در حال گسترش و همگانی شدن است. این روند عبارت است از حرکت به سوی املاء کاملا فونئتیک ترکی؛ تمایل فزاینده برای کاربرد حروف موجود در الفبای ترکی به جای حروف و علائم خاص عربی و فارسی (ذ، ظ، ط، ث، ص، ض، تنوین، تشدید، فتحه، ضمه، کسره، همزه، ....)؛ ثبت و نگارش صحیح و فونئتیک کلمات ترکی و استانداردسازی نگارش نامهای خاص، شخصیتهای تاریخی و اقوام و دول و ایلات و .... یکی از عواقب طبیعی اتخاذ املای یک دست فونئتیک برای زبان ترکی – که بدون تناقض داخلی و استثناء بوده و متفاوت از خط عربی-فارسی کنونی است- نگارش فونئتیک و ترکی برخی از اسامی و نامهای خاص مانند تیراختور، آزربایجان، آزر، قاشقای، اورمیه، بای ­بک، تورکی و ... به ترتیب به جای فرمهای معمول فارسی آنها یعنی تراکتور، آذربایجان، آذری، قشقائی، ارومیه، بابک، ترکی و .... است. به نمونه "تیراختور" اشاره شد. در زیر بقیه این نامها بررسی شده اند:

   

قاشقایQaşqay- و قارای-Qaray  به جای قشقائی-Qәşqai  و قرائی- Qәrai: ترکیبات "قشقائی" (نام بزرگترین اتحادیه ایلی دیاسپورای تورکان آزربایجانی ساکن در ایران) و نیز ایل "قرائی"، هویت و ساختاری فارسی دارد. در هر دوی این نامها "یÎ " کشیده و یا یای نسبیت فارسی به نام ترکی یک ایل ترک افزوده شده و ترکیب فارسی حاصل به جای نام اصلی ایل بکار رفته است.. در فونئتیک زبان ترکی "ی Î " کشیده وجود ندارد. علاوه بر آن، حرف "ئ" در الفبای عربی اصلاح شده برای زبان ترکی صرفا صدای کسرهE  می دهد و کاربرد آن به جای حرف "یİ " در کلمات ترکی ناشایست است. همچنین، این سبک از آنجا که نام این ایل را از کلمه ای ترکی (قاشقای، قارای) به ترکیبی فارسی (قشقائی، قرائی) تغییر می دهد نادرست است. با تفاصیل فوق، نگارش صحیح نام این دو طائفه ترک در هر دو زبان فارسی و ترکی، "قاشقای" و "قارای" (به جای "قشقائی" و "قرائی") است.

 

تورکی به جای ترکی: در زبان فارسی کلمه ترکی اقلا به دو مهفوم زیر بکار برده می شود: نخست به عنوان نام زبانی معین در ایران، ترکیه و .... که در انگلیسی تورکیش Turkish نامیده می شود. دیگری به عنوان نام یک خانواده زبانی که زبان ترکی مذکور نیز متعلق بدان است. نام این خانواده زبانی در انگلیسی به شکل تورکیک Turkic نشان داده می شود. مانند "لاتینی" که هم نام یک خانواده زبانی و هم نام یکی از زبانهای داخل در آن خانواده زبانی است. اما نامیدن این دو مفهوم متفاوت با یک نام "ترکی"، آشفتگی فوق العاده ای ایجاد می کند. اخیرا برخی از محققین برای جلوگیری از بروز چنین آشفتگی و نشان دادن و تاکید کردن بر فرق بین این دو مفهوم متفاوت، نام خانواده زبانی مذکور را در زبان فارسی به شکل "تورکی" و نام زبان مشخص فوق را به شکل "ترکی" نشان می دهند. مراد از زبان "ترکی" در اینجا، شاخه شرقی تورکی اوغوز غربی است. شاخه غربی تورکی اوغوز غربی، که آن هم زبان ترکی نامیده می شود لهجه های عثمانی-ترکیه ای اند و در ایران رایج نیستند. (شاخه شرقی تورکی اوغوز، زبان ترکمنی و لهجه های وابسته است). با این وصف، مقصد از "تورکی ازبکی"، زبان ازبکی متعلق به "خانواده زبانهای تورکی" و منظور از "ترکی آزربایجانی"، لهجه آزربایجانی "زبان ترکی" می باشد. اکنون "تورکی" نام یک خانواده زبانی و "ترکی" نام یکی از زبانهای داخل در این خانواده زبانی است.

تاریخ کهن آذربایجان وترکهای جوانمرد

زبان ترکی به 29 لهجه ونوع مختلف از کشور چین در شرق آسیا تا منطقه بالکان تکلم می شود که از اینان 22 لهجه دارای گرامر و ادبیات مستقل می باشد و بر خلاف زبانهای هندی اروپایی در بین زبانهای این خانواده اختلاف چشمگیر وجود ندارد. علت تفرق وگوناگونی زبان توانمند وسرشار ترکی حوادث تاریخی، شرایط اقلیمی و ویژگیهای آوایی بوده است هیچ یک از زبانهای زنده و مرده دنیا به اندازه زبان ترکی دارای انوا ع، گونه ها، لهجه ها وشیوه های فراوان نیست . زبان ترکی به چهار گروه عمده شامل:

1-گروه شمال شرق (آلتای )

2-گروه جنوب شرق ( گروه آسیای مرکزی )

3-گروه شمال غرب ( گروه قبچاق )

4-گروه جنوب غرب ( گروه اغوز )

که از این چهار گروه در ایران گروه جنوب شرق شامل ترکمنها وازبکها وگروه جنوب غرب اوغوزها شامل ترکان آذری .قشقایی و… بیشترین فراوانی را دارا هستند. 

سابقه حضور ترکان درایران پیشینه ای هفت هزار ساله داردکه لیکن به دلیل سیاستهای ترک ستیزی و عرب ستیزی رایج در عصر ستمشاهی پهلوی ، هرکتیبه و یا نشانه‌ای که ازفرهنگ ترکی در آثار باستان شناسی به دست آمده ، یا معدوم گشته یا به زیرزمین موزه ایران باستان منتقل شده است. لیکن در موارد قابل اشاره موجود فعلی می توان آثار زیر را نام برد:

1-ظرف فلزی سنگین وزن مخروطی شکل که در سال1333 ش کشف گردید و اکنون در موزه ایران باستان قرار دارد

2-چند ظرف منقوش با نوشته های ترکی در طوالش ایران که در موزه ملی ایران نگهداری می‌شود

3-کتیبه روستای رازلیق در نزدیکی شهر سراب مربوط به دوران اورارتورها

4-آرامگاه شاهزاده ماننایی در جنوب دریاچه ارومیه مربوط به قرن نهم پیش ازمیلاد که سنگ نوشته ترکی روی آن در موزه بریتانیا قرار دارد

و…

غیر از سنگ نوشته های باستانی آثار خطی دست نویسی ترکی در ایرا ن نیز از قرن سیزدهم میلادی موجود است که مشهورترین اثرتاریخی وادبی آن کتاب مشهور ((دده قور قود ))میباشد که نسخه اصلی آن نیز در موزه واتیکان نگهداری می شود . 

ترکمنها:

طبق سرشماری سال 1375 حدود 1ونیم میلیون نفر ترکمن در ایران زندگی می کنند. پراکندگی جمعیتی ترکمانهای ایران غالبا در استانهای گلستان، مازندران و شمال خراسان می باشد .همانگونه که در تقسیم بندی 4 گروه عمده ترک اشاره شد ترکمنها در گروه جنوب شرق (گروه آسیای مرکزی ) قرار داشته وویژگیهای زبانی متفاوت با دیگر ترکان ایران دارند .در زبان ترکمنی با آنکه ترکی از نظر عمومی زبانی کوتاه صا ئت می باشد این وجه زبانی متمایز تر بوده وحروف حلقی در آن نمود بیشتری دارد زندگی ترکمنها بر اساس پایبندی به سنتها و ارزشها ی اجتماعی خاص خودشان می باشد . ترکمنها مسلمان و سنی مذهب می باشند. 

عمده طوایف ترکمن ساکن در ایران شامل: خزرلی، نرزیم، آناولی، ناخورلی، چاوادار، اساری، گوکلان، سالیر، ساریق، تیکه، یومود، و تورکمان می باشند 

ترکی خراسان:

طبق آثار سر شماری سال 1375 حدود چهار صد هزار نفر ترک بومی در منطقه خراسان ساکن هستند. پراکندگی جمعیتی ترکهای خراسان غالبا در مناطق شمالغربی غرب بجنورد، قوچان و نزدیکیهای سبزوار می باشد.

لهجه ترکهای خراسان را لهجه قوچانی نیز می نامند .ترکی خراسانی به نوعی حد واسط ترکی آذری و ترکمنی می باشد. و در بین ترکهای خراسان ترکیب نژادی گوناگون و تفاوتهای لهجه ای بسیار وجود دارد. ترکهای خراسان به نوعی مشتقی شده از طوایف ترکمن، اوزبک،مینگی و مغولی می باشند. ترکی سلجوقی نیز در بین جمعیت بسیار اندکی در خراسان می باشد لهجه ایاز ترکی نیزکه تیموری نامیده می شود در بخشهایی از خراسان و گلستان رایج است. در بین ترکهای خراسان هر دو مذهب شیعه و سنی رایج می باشد.  

ترکی قزاقی:

این لهجه از زبان ترکی در تقسیم بندی ترکی جزوگروه شمال شرق(آلتای) جای دارد. جمعیت ترکان قزاقی در ایران کمتر از پنج هزار نفر بر آورده می شودکه در چند روستای نزدیک گرگان پراکندگی دارند.

ترکی خلج:

این لهجه از زبان ترکی که منحصر به کشور ایران می باشد توجه دانشمندان ترک شناش جهان را به خود جلب کرده است. طبق بر آوردی که در سال 2000 میلادی صورت گرفته حدود 50 هزار نفر ترک خلج در شمال شرق شهر اراک در استان مرکزی و نیز پراکندگی اندکی در برخی مناطق استان قم دارند.  

ترکی خلجی شباهت بسیار به ترکی آذری دارد لیکن کلمات ترکی باستان بصورت انحصاری در این لهجه به وفور یافت می شود و در حقیقت این لهجه از ترکی را تبدیل به پلی برای محققان ترکی باستان برای نیل به ترکی مادر کرده است. طبق نظریه نوع بندی بر اساس شیوه مکتوب، ترکی به سه دوره تقسیم می شود:  

1- ترکی باستان: شامل زبان گوی ترک،اویغوری وقرقیزی باستان

2-ترکی میانه دارای سه شاخه زیر:

الف- دوره تثبیت زبان ادبی ترکی اویغوری و پیرایش متون مانوی و بودائی

ب- دوره زبان ادبی ترکی چاغاتای

پ- دوره زبان ادبی ترکی اوغوزی و قبچاقی

3- ترکی نوین، شامل همه زبان های ترکی معاصر  

 

در حقیقت دانشمندان ترک شناس قبل از معطوف شدن به وجود لهجه ترکی خلجی در ایران ناچار بودند برای تحقیق در دوره های ترکی باستان و میانه به کتب مکتوب و سنگ نوشته ها و اسناد تاریخی استناد نمایند ولی لهجه ترکی خلجی به عنوان شاهدی زنده در مقابل دانشمندان قرار گرفت.

البته ترکی باستان یک زبان مرده همانند زبان اوستایی نیست زیرا که ترکی معاصر ادامه منطقی همان شیوه است. در حالیکه اکثر زبانهای مرده مثل اوستایی نه از زبان دیگر ریشه گرفته آند و نه در زبان دیگری اداوه یافته‌اند.

ترکان قشقایی:

طبق سر شماری سال 1375 ، حدودهفتصد هزار نفرترک قشقایی در ایران ساکن هستند. ترکان قشقایی غالبا در جنوبغربی ایران استان فارس ، جنوب استان کهکلویه و بویراحمد و خصوصاً شهرهای شیراز گچساران و فیروز آباد زندگی می کنند. ترکی قشقایی کاملاشبیه ترکی آذری می باشد و از این رو برخی از ترکشناسان قشقائیها را جزو ترکان آذری تقسیم بندی می کنند. و ترکی قشقایی ترکی آذری نیز نامیده می شود. چ 

ترکی آذری:

اما بیش ترین آمار ترکان در ایران ،مربوط به ترکهای آذربایجان میباشد ، که قلمداد میششود این تعداد بیش از 25 میلیون نفر باشد.

ایران اولین کشور از نظر ترکهای آذری می باشد و غیر از ایران ترک‌های آذری در کشور های گرجستان،جمهوری آذربایجان ، ترکیه ، عراق(به دلیل سیاستهای تبعیض نژادی آمار دقیق ترکهای آذری عراق معلوم نیست ولی بیش از یک میلیون ترک آذری در مناطق کرکوک و اربیل) سوریه ، و نیز تخمین زده می‌شودحدود سه میلیون ترک آذری مهاجر در کشورهای دیگر جهان از جمله کانادا، آمریکا،سوئد،استرالیاو... زندگی می کنند.  

در ایران از شهر قزوین به سمت شمالغرب کشور که حرکت می کنیم زبان ترکی آذری، زبان رایج و مرسوم مردم می باشد که خود زبانشان را ترکی می‌نامند

و به اشتباه لهجه ترکی آذری گاه زبان آذری نیز نامیده می شود.ترکی آذری در استانهای آذربایجان شرقی و غربی، اردبیل، زنجان، قزوین و همدان بصورت عام و در برخی مناطق استانهای کردستان،گیلان،تهران،و مرکزی و قم و رواجی خاص دارد..

ترکی آذری به نوبه خود در شهرها و طوایف مختلف گرامر و لهجه خاصی دارا است . عمده زیر شاخه های لهجه ترکی آ ذری در ایران بر اساس.

قومی عبارتند از: تبریزی ،کاراپاپاخ ،افشاری ، شاهسون ، مقدم ،بهارلو ، کوره سوننی، نفر ،کاراگوزلو ، پیشگچی ، بایات ،قاجار و قره داغی و ...


همانگونه که اشاره شد ترکی آذری جزو گروه جنوب غرب یعنی گروه اوغوز می باشد.  

که این نوع ترکی با لهجه های مختلف خود از منطقه غرب دریاچه خزر شروع و تا شبه جزیره بالکان در اروپا گسترده است. به همین خاطر یک ترک تبریزی خیلی راحت و بدون مشکل می تواند با یک ترک زبان ساکن شهرموستار در کشور بوسنی و هرز گوین به زبان مادری خودهم صحبت شود در حالیکه همین فرد با یک ترکمن مثلا از شهر گنبد کاووس در رساندن و فهم کلام به زیان مادری دچار مشکل خواهد شد.  


در بین اقوام ترک ایران، ترکی آذری از غنای بالاتری در زمینه های فرهنگ ، ادبیات، موسیقی و تاریخ بر خوردار است.

سرزمین اصلی ترکان آسیای مرکزی بود و طوائف و قبایلی از ترکان مهاجرت کرده و تمدنهای اولیه نظیرسومریان و هیتیت ها را بنیان نهادند.

1800 سال پیش از میلاد امپراطوری هیتی در بین النهرین ، آناتولی،آذربایجان تاسیس شد. البته حدود 3000 سال پیش از میلاد مسیح،نخستین آ ثار ادبیات ترکی در شهر سومری«اوروق» ایجاد شده است.

نخستین نگارندگان آثار مکتوب ترکی بانی‌هائی نوک تراشیده بر روی الواح گلی پخته می نگاشتند. در سده بیستم پیش از میلاد ، اکدیان فرهنگ سومری را اخذ و با جهان بینی فلسفی خاص آنرا جاودان ساختند. 

در همین روزگار در غرب دریای خزر ترکان آسی یا آذی توانستند بر اقوام و قبایل دیگر چیره شده و بدنه حکومتی منسجمی با نام آذر تشکیل دهند.

کلمه «آذر » از دو هجا تشکیل شده است. هجای نخست، نام قبیله و هجای دوم یعنی«ار» معنای مرد ، جوانمرد و والا می دهد که می توان در فارسی ((آذی مرد)) ترجمه کرد.

اجداد و نیاکان ترکان آذری ،این نام را بر روی کوه و رود و پهنه و گستره تحت حکومت خود دادند و رودی که در قلب سر زمین‌شان جاری بود را « ار آذ» نامیدند که این نام هم اکنون نیز باقیست و در فارسی به آن رود «ارس» گفته می شود و سر زمینشان را آذربایجان نام نهادند.  

ترکی آذری زبان کوتاه صائت التصاقی موزون و دارای قوانین آوایی موزیکال ذاتی است. ترکی آذری مثل زبان ترکی دارای 9 حرف صدادار بوده و حرکه‌ها به دو نوع ثقیل و خفیف تقسیم می شوند و این ناشی از ویژگی«قانون هما هنگی آوایی»در آن است این زبان را همیشه در ایران «ترکی»نامیده اند و در متون کلاسیک اسلامی نوشته شده به فارسی یا عربی و ترکی نظیر:دیوان لغات الترک،الادراک للسان الاتراک،صوره الارض،المسالک و الممالک، مروج الذهب،حدود العالم،نزهه القلوب،نامه دانشوران و غیره گاه آن را آذریه، آذرید،آذی،آسی،آزی و آذری نیز نامیده اند. 

میراث ادبی ترکی در ایران مدیون مردم آذربایجان می باشد که توانستند ارزشمندترین متون فرهنگی بشریت را پدید آورند.

به برخی از این آ ثار ارزشمند که جزو میراث مانا و ادبی ادب ترکی ایرانی محسوب می شوند می توان به کوتاهی چنین اشاره کرد.

1-قوتادغوبیلیغ:یا((سعادت نامه)) که از سوی ((یوسف اولو خاص حاجب)) در سال 448 ه.ق در 6645بیت به نظم در آمده است. این مثنوی در بحر متقارب مثمن مقصور و به ترکی سره سروده شده است و در سر تا سر آن فقط 85 لغت عربی با مفاهیم دینی و عرفانی به کار رفته است. این اثر سر مشق تالیف بسیاری از ((شاه نامه‌ها))،((پند نامه))ها و((سیاست نامه)) های ترکی و فارسی بوده است از این اثر تا***** سه نسخه خطی به دست آمده که کهنترین آن مربوط به سال 818 م است.

2-کتاب دده قور قود: دارای دوازده حماسه منظوم منثور که نسخه خطی به دست آمده از آن، در سال446 ه.ق استنساخ شده است. جنگهای توصیف شده در ((کتاب دده قور قود)) خیر خواهانه و برای گسترش فضیلت و تقواست هم از این روی است که این جنگها را ((حماسه))می نامیم. در این کتاب از برخورد انسان با موجودات ماورائی و نقش و عظمت جایگاه زن در بین اقوام ترک و از عشق پاک مثالهای حیرت‌انگیزی می‌توان یافت که الهام بخش نویسندگان بزرگی چون هومر برای خلق((اودیسه)) و ... بوده است.

از نکات جالب توجه اینکه بین ترکی آذری با ترکی کشور ترکیه تا قبل از قرن پانزدهم میلادی تفاوت چندانی محسوس نیست و پس از آن با فتح شهر استانبول ترکی در غرب ترکیه شامل تغییرات و ملایمت گردیده و زبان ترکی استانبولی را از ترکی آذری متمایز می سازد.   

 

 

اتحاف اولسون بوتون ترکلره هر اولکده اولسالار


عشق

عشق نمی پرسه اهل کجایی ، فقط میگه تو قلب من زندگی می کنی . عشق نمی پرسه چرا دور هستی فقط میگه همیشه با من هستی . عشق نمی پرسه که دوستم داری فقط میگه : دوستت دارم

ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته

از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته

یک سینه غزق مستی دارد هوای باران

از این خراب رسوا امشب دلم گرفته

امشب خیال دارم تا صبح گریه کنم

شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته

خون دل شکسته بر دیدگان تشنه

باید شود هویدا امشب دلم گرفته

ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو

پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته

گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است

فردا به چشم اما امشب دلم گرفته 

 

   گاهی آرزو می کنم...     

کاش هرگز نمی دیدمت تا امروز غم ندیدنت را

                بخورم!!!

کاش لبخندهایت آنقدر زیبا نبودند که امروز آرزوی

 

         دیدن یک لحظه

فقط یک لحظه از لبخندهای عاشقانه ات را داشته

 

                     باشم!

کاش چشمان معصومت به چشمانم خیره نمی شد

 

                    تا امروز

چشمان من به یاد آن لحظه بهانه گیرند و اشک

 

                    بریزند! 

 

 

 

 

رصد خانه مراغه

 

 

 صد مرتبه زد بخت به هم زیج و رصد را                     این هفت فلک، اختر مسعود ندارد  

 

رصدخانه مراغه یکی از یادگارهای علمی و فلکی خواجه نصیرالدین طوسی؛ فیلسوف، ریاضیدان و منجم بزرگ دوره ایلخانی و صاحب رساله مشهور اخلاق ناصری و زیج معروف ایلخانی است که به دست او، با همراهی عده ای از فضلا و دانشمندان بنا شده. این رصدخانه زمانی از مشهورترین رصدخانه های اسلامی بوده که آوازه آن تمام جهان آن روز را فرا گرفته و تاکنون با این همه تطورات و تغییراتی که در جهان پدید آمده  هنوز هم نام آن رصدخانه و بانی آن بر سر زبانهاست. 

در سال 657 هجری به دستور خواجه بزرگ طوسی؛ "فخرالدین ابوالسعادات احمد بن عثمان مراغی" معمار معروف آن عصر، ساختمان وسیع و با شکوه رصدخانه را با نقشه استاد شروع نمود. محلی که برای رصدخانه انتخاب شده بود تپه ای است که در شمال غربی شهر مراغه واقع شده و اینک بنام رصدخانه مراغه معروف است.

برای کمک به رصدخانه علاوه بر کمک های مالی دولت، اوقاف سراسر کشور نیز در اختیار خواجه گذارده شده بود که از عشر(یک دهم) آن جهت امر رصدخانه و خرید وسائل و اسباب و آلات و کتب استفاده می نمود. در نزدیکی رصدخانه، کتابخانه بزرگ و بسیار عالی ساخته شده بود که در حدود چهارصد هزار جلد کتاب نفیس از بغداد، شام، بیروت و الجزیره تهیه و جهت استفاده دانشمندان و فضلا در آن قرار داده شده بود.

در جوار رصدخانه، سرایی عالی برای استفاده خواجه و منجمین ساخته شده و مدرسه علمیه ای جهت استفاده طلاب دانشجو نیز احداث گردیده بود. این کارها مدت 13 سال به طول انجامید، تا اینکه هلاکو در سال 663 ه. ق. درگذشت. لیکن خواجه تا آخرین دقایق عمر خود مواظبت و اهتمام بسیار نمود که آن رصدخانه و کتابخانه از بین نرود و خللی در کار آنجا رخ ندهد و تقویم و زیج ایلخانی حاصل این تلاش بی وقفه بوده است.

هم اکنون از بزرگ ترین مرکز علمى منطقه، تنها قسمت هاى کوچکى بر بلنداى تپه مشرف به شهر مراغه باقیمانده است.خوشبختانه در طول دهه پنجاه با کاوش هایى که به سرپرستى دکتر پرویز ورجاوند انجام شد باقیمانده هاى این بنا مرمت شده است. در حال حاضر، گنبدی بزرگ به جهت حفظ بناهای باقیمانده بر روی آن قرار داده شده که ظاهرا به صورت نمایشگاه نیز از آن استفاده می شود.

در سال 672 هجری قمری، خواجه نصیر که آثار مکتوبش از 50 کتاب و رساله افزون است با جمعی از شاگردان خود به بغداد رفت تا بقایای کتاب های تاراج رفته را جمع آوری و به مراغه ارسال دارد. اما اجل مهلتش نداد و در تاریخ 18 ذی الحجه سال 672 هجری قمری در بغداد دار فانی را وداع گفت. جسدش را به کاظمین انتقال داده و در جوار امامین همامین دفن نمودند.

برج مرکزی
برج مرکزی که وسیعترین فضای کشف شده را تشکیل می دهد قطری به اندازه 22 متر دارد ضخامت دیوار آن 80 سانتیمتر می باشد. فضای داخلی آن شامل یک راهرو و6 اطاق می شود که 4 اطاق مستطیلی شکل و 2 اطاق دیگر که در سمت شمال و جنوب قرار گرفته‌اند شکل هندسی ندارند.مصالحی که در برج بکار گرفته شده عبارت است از سنگ قلوه، لاشه، سنگهای تراش برای ازاره خارجی و داخلی و سنگهای تراش بزرگ برای ورودی برج آجری در سه اندازة مختلف. ملات و اندود گچ، کاشیهای بزرگ لعابدار در سه طرح و نوع مختلف سنگهای حجاری شده و نقش دار و آجرهای نقش دار تزئینی می باشد. 

واحدهای مدور پنجگانه
در قسمت جنوب و جنوب شرقی و شمال برج مرکزی رصد خانه پنج واحد مدور کشف گردیده که هریک بطور مستقیم در کار پژوهش‌های نجومی مورد استفاده داشته‌اند. در گوشه شمال غربی تپه واقع در زیر حصار شمالی محوطة رصد خانه بنای جالبی به مساحت 330 متر مربع بدست آمده که با توجه به جنبه های مختلف امر می‌توان آن را کتابخانه مجموعه دانست. بغیر از قسمتهای ذکر شده در دامنة غربی تپه رصدخانه مراغه و مشرف به روستای طالب خان چهار مجموعه معماری و تعدادی دخمه کشف گردیده که گذشته از ارزش معماری از نظر روشن ساختن بسیاری از ویژگیهای مذهبی – اجتماعی و اوضاع و احوال خاص دوره ایلخانی به خصوص جامعه مسیحیت زمان، دارای اهمیت و اعتبار فراوان می باشد.  

امید است با رسیدگی بیشتر به این مکان علمی دوباره ارزش و افتخار این رصد خانه تاریخی بر سر زبانها جاری گردد و راهی به سوی پیشرفت های نجومی ایران اسلامی بگشاید.