وبلاگی برای باهم بودن

مقالات علمی فرهنگی هنری

وبلاگی برای باهم بودن

مقالات علمی فرهنگی هنری

دیوار شیشه ای

یه روز یه دانشمند یه آزمایش جالب انجام داد..

.اون یه اکواریم شیشه ای ساخت و اونو با یه دیوار شیشه ای دو قسمت کرد . تو یه قسمت یه ماهی بزرگ انداخت و در قسمت دیگه یه ماهی کوچیکتر که غذای مورد علاقه ی ماهی بزرگه بود .

 ماهی کوچیکه تنها غذای ماهی بزرگه بود و دانشمند به اون غذای دیگه ای نمی داد...

 او برای خوردن ماهی کوچیکه بارها و بارها به طرفش حمله می کرد ، اما هرباربه یه دیوارنامرئی می خورد . همون دیوارشیشه ای که اونو از غذای مورد علاقه اش جدا می کرد.

بالا خره بعد از مدتی از حمله به ماهی کوچیک منصرف شد . او باور کرده بود که رفتن به اون طرف اکواریوم و خوردن ماهی کوچیکه کار غیر ممکنیه .

دانشمند شیشه ی وسط رو برداشت و راه ماهی بزرگه رو باز کرد اما ماهی بزرگه هرگز به سمت ماهی کوچیکه حمله نکرد . اون هرگز قدم به سمت دیگر اکواریوم نگذاشت .

میدانید چرا؟ اون دیوار شیشه ای دیگه وجود نداشت ، اما ماهی بزرگه تو ذهنش یه دیوار شیشه ای ساخته بود . یه دیوار که شکستنش از شکستن هر دیوار واقعی سخت تر بود اون دیوار باور خودش بود. باورش به محدودیت. باورش به وجود دیوار. باورش به ناتوانی .

ما هم اگه خوب تو اعتقادات خودمون جستجو کنیم ، کلی دیوار شیشه ای پیدا می کنیم که نتیجه ی مشاهدات و تجربیاتمونه و خیلی هاشون هم اون بیرون نیستن و فقط تو ذهن خود ما وجود دارند!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد